جدول لیگ برتر

-نونو لوز و لوئیس میگل پریه را، دو نویسنده کتاب« مورینیو؛ رازهای موفقیت او» هستند. آنها در کتاب خود از زندگی مورینیو و کلیدهای موفقیت کاری او و به علاوه صحبتهای شاگردان آقای خاص مطالبی را منتشر کرده اند؛ دراینجا می خواهیم در چند قسمت بخش های مختلفی از این کتاب را برای شما نقل کنیم:

 وسلی اسنایدر، درمورد اولین شب حضورش در میلان این طور می گوید:« هیچ وقت چنین اتفاقی برای من نیفتاده بود و غیرممکن است که دوباره تکرار شود.»

ستاره هلندی بعد از پشت سرگذاشتن چندین ماه پرفراز و نشیب در رئال مادرید از این تیم جدا شده بود و در بازار نقل و انتقالات تابستان 2009 به اینتر پیوست

بعد از برگزاری چندین جلسه مذاکره، سران اینتر و رئال در روز 28 آگوست که روز جمعه بود به توافق نهایی دست یافتند. در همان روز بود که اسنایدر با هواپیمایی عازم میلان شد تا با هم تیمی های جدیدش در آپیانو جنتیله اشنا شوند. این درحالی بود که شاگردان مورینیو خودشان را برای دربی میلان که روز بعد از آن برگزار می شد آماده می کردند.

مربی پرتغالی به استقبال اسنایدر آمد. این استقبال، یک استقبال خشک و رسمی نبود. مورینیو سلام و علیک گرمی با اسنایدر کرد و صحبتهایی را خطاب به او برزبان آورد که این جملات همواره در ذهن این بازیکن هلندی نقش خواهد بست:« تو فردای بازی می کنی؛ بازیکن ثابت تیم هستی. از دقیقه اول بازی می کنی. من به تو اعتماد دارم و مطمئنم که در داربی موفق خواهی بود.»

اسنایدراین لحظات را این طور تشریح می کند:« من نمی توانستم اینها را باور کنم. من حتی یک بار هم   با هم تیمی های جدیدم تمرین نکرده بودم.با خودم فکر کردم: این فوق العاده است؛ فوق العاده است.»

اینتر در آن بازی با نتیجه 0-4 به پیروزی رسید و ستاره نرآتزوری کسی نبود به جز وسلی اسنایدر. این ستاره هلندی در ادامه صحبتهایش به این نکته اشاره کرد که مورینیو جایگاه ویژه ای در قلب او دارد:« فکر می کنم در آن بازی، یکی از بهترین بازیهای کارنامه ورزشی ام را انجام دادم. انگار از اول در اینتر بازی کرده بودم و انگار سالها بود که مورینیو مربی ام بوده است»

اسنایدر ادامه داد:« آن روزها برایم واقعا هیجان انگیز بود.هرچه بعد از آن رخ داد؛ تمام جامهایی که باهم کسب کردیم، عواقب همان برخورد روز اول بود.»

ستاره هلندی در صحبتهایی اعلام کرد که همین یک جمله مورینیو کافی بود تااو را یک گام خیلی بزرگ به جلو هل دهد:« تو فردا بازی می کنی! به تو اطمینان دارم.»